جدول جو
جدول جو

معنی چشم زنی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چشم زنی کردن
(دَ)
منع کردن و تعرض نمودن و ممانعت کردن، در حبس کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ گُ دَ)
خشت زدن. خشت مالیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
معصوب العينين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
Blindfold
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
завязать глаза
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
לכסות עיניים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
آنکھوں پر پٹی باندھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
চোখ বাঁধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
kufunga macho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
göz bağlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
눈가리개 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
目隠しする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
menutup mata
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
आँखों पर पट्टी बांधना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
die Augen verbinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
blinddoeken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
绑眼罩
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
zakładać opaskę na oczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
зав'язувати очі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشم بند کردن
تصویر چشم بند کردن
ปิดตา
دیکشنری فارسی به تایلندی